بوستر گلد، بزرگترین قهرمانی است که هرگز در موردش نشنیده اید. علیرغم کاریزمای بیهودهاش، گمنامی او در واقع عمدی است. داستان او پیچیده و عجیب است، اما زمانی که بتوانید از ویژگی متکبر بودنش عبور کنید، عمق کمی برای این قهرمان و دستیار رباتیک او وجود دارد.
با اعلامیه اخیر جیمز گان در مورد DCU و نیز نوید ساخت مجموعهای در مورد بوستر گلد، هیچ زمانی بهتر از اکنون برای یادگیری در مورد این شخصیت نیست. بنابراین، بیایید در تاریخ این قهرمان شیرجه بزنیم و کشف کنیم که مایکل کارتر واقعاً کیست.
ستاره فوتبال
مایکل کارتر در تاریخ 29 دسامبر 2442 به دنیا ورود کرد. حتی در آیندهای دور، برخی مواردی با قوایی ثابت باقی خواهند ماند. همچون Cyborg، او یک بازیکن فوتبال با استعداد از تیم گاتهام بود. شهرت و اعتباری که به خود دست آورد، او را با لقب “بوستر” شناخته میکردند. مایکل آرزو داشت در لیگهای معتبر فوتبال به شهرت و ثروت برسد، اما مادرش به بیماری مبتلا بود و هزینههای درمانش بسیار گران بود. در این شرایط، برای او فرصتی برای پیگیری رویاهایش در لیگهای بزرگ وجود نداشت، بنابراین تصمیمی دیگر گرفت.
بوستر تصمیم گرفت تا با شرطبندی بر روی بازیهای فوتبال کالجی به دنبال درآمد بگردد. جالب اینجاست که او خودش را مورد شرطبندی قرار داد. او هر بازی را باقدم به عقب شروع میکرد و با این کار، خودش را مجبور به باخت میساخت. او به دلیل عشق و اهمیتی که به مادرش داشت، آرزوی خودش را فدا کرد و همه چیز را در کنار گذاشت تا هزینه درمان مادرش را تامین کند. او فقط به دنبال بهبود وضعیت مادرش بود، اما به قیمت از دست دادن حرفه و شغل خود، همه چیز را از دست داد. مایکل به دلیل شرکت در بازیهای شرطبندی و قمار دستگیر و به زندان افتاد.
استاد زمان
در طول سالهایی که بوستر گلد حمایت های فراوانی دریافت می کرد و ثروت های بیشماری را به دست میآورد، او به طور کامل متوجه شد که چه نوع قهرمانی را به خود در نهایت میپسندد. او آموخت که قدرتش میتواند در مقابل ضربات سخت زندگی مقاومت کند و اینکه گذشته را نمیتواند تغییر دهد، بلکه فقط میتواند آینده را تحت تأثیر قرار دهد و واقعاً به ارزشمندترین چیزها، به ویژه مردم و دوستانش، اهمیت میدهد. بنابراین، زمانی که تد کورد، همکار و همراه وفادارش، درگذشت، تصمیم گرفت با استاد افسانهای زمانی به نام ریپ هانتر همکاری کند.
با وجود اینکه او نتوانست گذشته را تغییر دهد و جان عزیزترین همراهش را نجات دهد، آموخت که هنوز میتواند جهان و زمان را نجات دهد، با این وجود با هزینههایی که آن همراه بود. بوستر گلد فقط زمانی میتوانست مردم را نجات دهد که به عنوان یک قهرمان غیرمنتظره عمل میکرد، به عبارت دیگر، تنها زمانی میتوانست به دنیای بیخبری کمک کند که به عنوان یک تهدید محسوس شناخته نمیشد. او باید با فداکاری از خودش و خوشبختی یا آبروی خود، به دنیایی که از وجودش آگاه نبود، کمک میکرد.
همانطور که بروس وین به عنوان پلی بوی به نفع بتمن میبازد، مایکل کارتر به عنوان بوستر گلد عمل میکند. به این ترتیب، همه قهرمانان دیگر همچنان میتوانند در این نور طلایی درخشند.
درک واقعی داستان بوستر گلد تا حدی دشوار است. بسیاری از داستانهای او به عنوان یک قهرمان فقط پوششی برای عملکرد واقعی و پشت صحنهای او هستند. او هرگز اعتباری را قبول نمیکند و هرگز از چالشی که به او ارائه میشود عقب نمیاندازد. به جای آن، چند واقعیت جالب وجود دارد:
در یکی از آرکهای کمیک مرگ سوپرمن، بوستر گلد در واقع قهرمانی است که نام روز قیامت را ابداع کرد. او دارای یک خواهر دوقلو است که با پرش از خطوط زمانی، میتواند او را نجات دهد. بوستر گلد حتی توانایی دارد که نسخههای بیشماری از خودش را از جداول زمانی مختلف به دست آورد تا با خودش متحد شود. میدان نیروی او تقریباً غیرقابل نفوذ است و حتی میتواند از آن برای کنترل دیگران و مهر و موم کردن آنها یا حتی خرد کردن آنها استفاده کند. و در نهایت، مشخص شد که بوستر گلد در واقع پدر ریپ هانتر است.
قهرمان متکبر
بوستر گلد، وارد دوران مدرن شد و به تبدیل شدن به یک قهرمان آماده بود که همچنین هیچگاه قبلاً مشاهده نشده بود. او از گذشتهای که ربات اسکیت از یک موزه تاریخی به دست آورده بود، فراتر میرفت و تقریباً از هر جنبهای اطلاعات داشت. این به این معنی بود که بوستر گلد حتی قبل از اینکه شروران به جلوی چشمان دنیا بیایند، به عمل میپرداخت! او وارد عمل میشود و از فناوری آیندهنگر خود برای نجات دنیا استفاده میکند. و او از کجا شروع به نجات کرد؟ در شهر متروپلیس، خانه سوپرمن.
شهر متروپلیس از قهرمانیهای بوستر گلد به همان اندازه که از سوپرمن سپاسگزار بود، با این حال، یک تفاوت اساسی وجود داشت: سوپرمن برای حقیقت و عدالت جنگید، و او نمیتوانست تحت تأثیر پول یا رشوه قرار بگیرد. از سوی دیگر، بوستر گلد، کمکهای مالی شهردار را با خوشحالی قبول میکرد و با مهربانی و سخاوتمندی به هرگونه شام و شرابی دعوت میشد. بوستر کمکهای مالی را بهعلاوه هر چیز دیگری که امکان دارد دریافت میکرد. از گذشتهای چنین، بوستر مصمم بود که شهرت و ثروت یک ستاره فوتبال قرن 25 را به دست آورد.
بهترین دوستش
در طول سفر، بوستر به یک سری از تیمهای مختلف پیوست، از لیگ بینالمللی عدالت تا ماجراجوییهای انفرادی با بهترین دوستش، تد کورد (یا بلو بیتل). داستان آنها کمیک و تاریخ را برای همیشه تغییر داد – پس از مرگ تد، بوستر تغییرات اساسی در زندگی خود را تجربه خواهد کرد.
دزد
بعد از آزادی از زندان، مایکل تصمیم گرفت به دنیای کاری معتبر باز گردد. او شغلی به عنوان یک افسر امنیتی در موزه فضایی متروپلیس یافت، جایی که مجموعهای از مصنوعات مرتبط با ابرقهرمانان قرن بیستم به نمایش گذاشته میشد. اما صداقت و وفاداری او به مدت زیادی طول نکشید. به زودی یک طرح تمامتر و بیشتر از آنچه تاکنون فکر میکرد به ذهنش خطور کرد.
بوستر قصد داشت تجهیزات بینظیر قهرمانان را از موزه به سرقت ببرد و با سفر به گذشته، خود را به عنوان یک قهرمان معروف و ثروتمند به نمایش بگذارد! او یک حلقه پرواز از اعضای انجمن ابرقهرمانان، یک ربات امنیتی به نام Skeets، و مهمتر از همه، یک لباس قدرت را دزدید که به وی تواناییهای فوقالعادهای اعطا میکرد؛ شامل قدرت، سرعت، انفجارهای انرژی قدرتمند و یکی از مؤثرترین مولدهای میدان نیرو که تاکنون اختراع شده بود. بوستر آماده شد و به یک سفر زمانی فرار کرد، دوباره به گذشته بازگشت.
ترجمه ای از وبسایت سایدشو
https://www.sideshow.com/blog/who-is-booster-gold